چگونه هکرها در بازجویی‌ها پلیس را فریب می دهند

هکرها و افراد تحت بازجویی به منظور فریب بازجویان از تکنیک‌های روانشناسی پیچیده و استراتژی‌های ذهنی بهره می‌برند. این تکنیک‌ها به آنها کمک می‌کنند تا از فشار....

انتشار: , زمان مطالعه: 13 دقیقه
چگونه هکرها در بازجویی‌ها پلیس را فریب می دهند
دسته بندی: خودسازی و تفکر استراتژیک تعداد بازدید: 108

لیست مطالب

هکرها و افراد تحت بازجویی به منظور فریب بازجویان از تکنیک‌های روانشناسی پیچیده و استراتژی‌های ذهنی بهره می‌برند. این تکنیک‌ها به آنها کمک می‌کنند تا از فشار بازجویی فرار کنند یا اطلاعات را مخدوش کنند. در ادامه 36 تکنیک روانشناسی که هکرها ممکن است در بازجویی‌ها استفاده کنند به همراه مثال‌های واقعی از دنیای امنیت و هک ارائه می‌شود.

۱. تظاهر به همکاری

در این تکنیک، متهم تظاهر به همکاری می‌کند تا بازپرس گمان کند که با فردی کاملاً مطیع مواجه است. این کار باعث می‌شود فشار روانی بازجویی کاهش یابد و هکر زمان بیشتری برای جمع‌آوری افکارش بدست آورد.

مثال: در سال 2013، هکر معروف با نام مستعار "Dread Pirate Roberts" (مالک سایت سیاه بازار Silk Road) در بازجویی‌های اولیه به طور نیمه‌فعال با اف‌بی‌آی همکاری می‌کرد و سعی داشت تا خود را به عنوان یک فرد همکاری‌کننده جلوه دهد، در حالی که همچنان از ارائه اطلاعات کلیدی خودداری می‌کرد.

۲. ایجاد اختلال در روند بازجویی

متهم با به کار بردن رفتارهای ناپیوسته و بحث‌های بی‌ربط، روند بازجویی را کند کرده و بازپرس را از پیگیری موضوع اصلی باز می‌دارد.

مثال: "Kevin Mitnick"، یکی از معروف‌ترین هکرهای تاریخ، هنگام بازجویی‌های اولیه از تکنیک‌های انحرافی برای گمراه کردن بازجویان استفاده می‌کرد و با مطرح کردن مسائل فرعی، بازجویان را از موضوع اصلی منحرف می‌کرد.

۳. کنترل احساسات و حالت چهره

هکر ممکن است در طول بازجویی هیچ نوع واکنش احساسی نشان ندهد، حتی زمانی که تحت فشار است. این رفتار باعث می‌شود بازپرس نتواند اطلاعاتی از وضعیت روحی او استخراج کند.

مثال: "Gary McKinnon"، هکری که به سیستم‌های ناسا نفوذ کرده بود، در طی بازجویی‌ها با حالتی بسیار سرد و کنترل‌شده ظاهر شد و هیچ نوع اضطراب یا ترسی نشان نداد.

۴. بازی با ترس و تهدید

در این تکنیک، هکر سعی می‌کند به طور غیرمستقیم یا مستقیم به بازجو بفهماند که اگر به همکاری ادامه ندهد، می‌تواند تهدیداتی جدی برای بازجویان یا سیستم به وجود آورد.

مثال: در پرونده "Adrian Lamo"، هکری که به سرویس‌های امنیتی آمریکا دسترسی یافته بود، او در بازجویی‌هایش به طور غیرمستقیم نشان داد که اگر او اطلاعات بیشتری را فاش کند، این اطلاعات ممکن است منجر به افشای عوامل بزرگ‌تر و مهم‌تر شود.

۵. فرار به سمت جزئیات فنی

هکرها با ارائه حجم عظیمی از جزئیات فنی، بازجو را در اقیانوسی از اطلاعات غیرقابل درک غرق می‌کنند. بازجویان غیرمتخصص معمولاً نمی‌توانند این اطلاعات را تجزیه و تحلیل کنند.

مثال: هکرهای مرتبط با پرونده "Anonymous" هنگام بازجویی با بازپرس‌های غیرمتخصص، اطلاعاتی فنی و تخصصی ارائه می‌دادند تا بازجویان سردرگم شوند و از پیگیری موضوعات کلیدی دست بکشند.

۶. مهار احساس همدردی

هکر با ایجاد ارتباط احساسی و جلب همدردی بازجو، سعی می‌کند فشار را کاهش داده و موقعیت بازجویی را به نفع خود تغییر دهد.

مثال: در پرونده "Chelsea Manning"، که اطلاعات محرمانه را به ویکی‌لیکس درز داده بود، در طول بازجویی تلاش می‌کرد تا با ایجاد احساس همدردی در بازجویان، خود را قربانی شرایط نشان دهد.

۷. به تعویق انداختن پاسخ‌ها

هکر با تأخیر در پاسخ‌گویی به سوالات، سعی می‌کند زمان بخرد تا از نظر ذهنی شرایط را برای ارائه پاسخی مناسب آماده کند.

مثال: در بازجویی‌های "Ross Ulbricht" (مالک سایت Silk Road)، او به بسیاری از سوالات به صورت طولانی و با وقفه پاسخ می‌داد تا بتواند زمان بیشتری برای تحلیل و برنامه‌ریزی داشته باشد.

۸. بازگشت به سوالات قبلی

هکر به طور مکرر به سوالات قبلی بازمی‌گردد و سعی می‌کند از بازجو بخواهد سوالات را تکرار کند، به امید این‌که تمرکز بازجو از بین برود یا سوالات کلیدی فراموش شوند.

مثال: "Kevin Poulsen"، هکری که به سیستم‌های تلفن نفوذ کرده بود، در بازجویی‌های خود بارها از بازجو درخواست کرد تا سوالات را تکرار کند، که منجر به طولانی شدن روند بازجویی شد.

۹. ارائه اطلاعات نادرست

یکی از راه‌های مؤثر برای گمراه کردن بازجو، ارائه اطلاعات نادرست است. هکر ممکن است اطلاعاتی بدهد که به نظر صحیح می‌رسد اما بازجو را به سمت اشتباه هدایت می‌کند.

مثال: "Albert Gonzalez"، هکری که در سرقت میلیون‌ها کارت اعتباری دست داشت، در طول بازجویی‌هایش اطلاعات غلط و انحرافی درباره روش‌های دسترسی‌اش به سیستم‌های بانکی ارائه داد.

۱۰. خسته کردن بازجو

هکر با بی‌حالی و عدم پاسخ‌گویی در طول بازجویی، سعی می‌کند بازپرس را خسته کرده و تمرکز او را کاهش دهد.

مثال: در بازجویی‌های "Gary McKinnon"، او به شکل عمدی بسیار آرام و با بی‌توجهی به سوالات پاسخ می‌داد تا بازجو را خسته کند.

۱۱. صحبت زیاد برای پنهان کردن اطلاعات مهم

هکر ممکن است با ارائه حجم زیادی از اطلاعات بی‌ربط و صحبت‌های طولانی، سعی کند بازجو را از دست‌یابی به اطلاعات مهم بازدارد.

مثال: در بازجویی‌های مربوط به گروه هکری "LulzSec"، اعضای این گروه با ارائه توضیحات زیاد و غیرضروری، بازجویان را از پرسیدن سوالات کلیدی بازمی‌داشتند.

۱۲. نقش قربانی بازی کردن

هکر سعی می‌کند خود را به عنوان قربانی سیستم نشان دهد و ادعا کند که توسط نیروهای بزرگتر مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.

مثال: در پرونده "Julian Assange"، بنیان‌گذار ویکی‌لیکس، او همواره خود را قربانی دولت‌ها و سیستم‌های امنیتی معرفی کرده و در بازجویی‌ها تلاش می‌کرد این نقش را حفظ کند.

۱۳. تمرکز بر مشکلات شخصی

هکر با مطرح کردن مشکلات شخصی و خانوادگی، سعی می‌کند احساسات بازپرس را تحریک کرده و توجه او را از مسائل اصلی بازجویی منحرف کند.

مثال: "Kevin Mitnick" در بازجویی‌های اولیه خود با مطرح کردن مسائل خانوادگی و مشکلات شخصی، بازجویان را از سوالات فنی و هکری منحرف می‌کرد.

۱۴. پرتاب اتهامات به دیگران

هکر ممکن است سعی کند اتهامات را به دیگر افراد یا گروه‌ها منتقل کند و خود را به عنوان فردی بی‌گناه جلوه دهد.

مثال: در پرونده "Edward Snowden"، برخی از تلاش‌های اولیه بازجویان برای یافتن همدستان احتمالی با تکنیک‌های انحرافی مواجه شد که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر دیگران تمرکز داشت.

۱۵. استفاده از زبان بدن مخالف

هکرها ممکن است از زبان بدن خود برای ایجاد نوعی گمراهی استفاده کنند. نگاه کردن به جای دیگر، تغییر در نشستن، و حرکات نامناسب می‌تواند بازجو را گمراه کند.

مثال: "Jeremy Hammond"، هکری که اطلاعات نظامی آمریکا را لو داده بود، از زبان بدن خود برای انتقال پیام‌های متناقض به بازجویان استفاده کرد و موجب سردرگمی آنها شد.

۱۶. نقش بازی کردن (Acting)

هکر ممکن است شخصیت یا رفتار متفاوتی از خود نشان دهد تا بازجو را به اشتباه بیاندازد. مثلاً خود را بی‌گناه یا ناتوان از ارتکاب جرم نشان دهد.

مثال: در پرونده "Gary McKinnon"، او به طور مداوم خود را به عنوان یک علاقه‌مند ساده‌لوح به نظریه‌های توطئه معرفی کرد که هیچ نیتی برای صدمه زدن به سیستم‌های دولتی نداشت.

۱۷. تحریک به خشم

هکر می‌تواند با گفتار یا رفتار تحریک‌آمیز بازجو را عصبانی کند، به این امید که بازجو تمرکز خود را از دست بدهد و اشتباهاتی در پرسیدن سوالات مهم مرتکب شود.

مثال: در برخی از پرونده‌های گروه هکری "Anonymous"، برخی از اعضا عمداً سعی داشتند بازجویان را تحریک کرده و از طریق رفتارهای تحریک‌آمیز، روند بازجویی را مختل کنند.

۱۸. سوال به جای جواب

به جای ارائه پاسخ‌های مستقیم، هکر با پرسیدن سوالات بیشتر از بازجو، سعی می‌کند کنترل گفت‌وگو را به دست بگیرد.

مثال: در پرونده هکری به نام "Albert Gonzalez"، او در طول بازجویی‌ها به جای پاسخ به سوالات، سوالات بیشتری از بازپرس می‌پرسید تا کنترل گفت‌وگو را به دست گیرد و از پاسخ به سوالات اصلی فرار کند.

۱۹. استفاده از سکوت

یکی از ابزارهای روانی قوی، استفاده از سکوت در هنگام بازجویی است. هکر ممکن است با سکوت طولانی به بازپرس فشار بیاورد و او را وادار کند که زودتر سوالات خود را تغییر دهد.

مثال: در برخی از بازجویی‌های مرتبط با پرونده "Edward Snowden"، برخی از افراد سکوت طولانی را به عنوان یک ابزار برای فرار از فشار روانی بازجویان استفاده می‌کردند.

۲۰. تظاهر به ندانستن

هکر ممکن است تظاهر کند که از مسائل فنی یا جزئیات جرم بی‌اطلاع است، حتی اگر واقعیت چیز دیگری باشد.

مثال: در مورد "Marcus Hutchins"، هکری که ویروس WannaCry را متوقف کرده بود، او در ابتدا در بازجویی‌های خود به ناآگاهی از برخی مسائل فنی متهم شد، هرچند که بعداً مشخص شد که به آنها تسلط داشت.

۲۱. بهانه‌های جسمی و روحی

هکرها ممکن است با تظاهر به بیماری جسمی یا روانی، بازجویی‌ها را به تأخیر بیندازند و از پاسخگویی به سوالات اجتناب کنند.

مثال: در پرونده "Gary McKinnon"، او از مشکلات جسمی و روحی خود مانند سندرم آسپرگر به عنوان دلیلی برای اجتناب از استرداد و پاسخگویی استفاده کرد.

۲۲. ایجاد شک و تردید در شواهد

هکر ممکن است سعی کند اعتبار شواهد جمع‌آوری‌شده علیه خود را زیر سوال ببرد و بازجویان را در تفسیر شواهد به شک و تردید بیندازد.

مثال: در پرونده "Ross Ulbricht"، او بارها سعی کرد اعتبار شواهد دیجیتالی جمع‌آوری‌شده را زیر سوال ببرد و آنها را به عنوان شواهدی نامعتبر یا دست‌کاری‌شده جلوه دهد.

۲۳. القای احساس ناتوانی

هکر با نشان دادن خود به عنوان فردی ناتوان از لحاظ فنی، سعی می‌کند بازجو را قانع کند که فرد مناسبی برای انجام جرایم متهم شده نیست.

مثال: "Lauri Love"، هکری که به سیستم‌های دولتی آمریکا نفوذ کرده بود، بارها سعی کرد خود را به عنوان یک فرد بی‌تجربه و ناتوان در زمینه هکینگ معرفی کند.

۲۴. بازجویی معکوس

هکر با مطرح کردن سوالات چالشی و انحرافی، سعی می‌کند نقش بازجو را به چالش بکشد و روند بازجویی را از مسیر اصلی منحرف کند.

مثال: در پرونده برخی از هکرهای گروه "Anonymous"، آنها سعی می‌کردند با مطرح کردن سوالات چالش‌برانگیز در مورد قوانین و سیاست‌های امنیتی، بازجویان را تحت فشار قرار دهند.

۲۵. تظاهر به فراموشی

هکر ممکن است به صورت مکرر ادعا کند که جزئیات مهم را فراموش کرده است، حتی اگر به خوبی به خاطر داشته باشد.

مثال: "Kevin Mitnick"، هکری معروف، در برخی از بازجویی‌های خود به صورت مکرر ادعا می‌کرد که بسیاری از جزئیات را فراموش کرده است تا از پاسخ به سوالات کلیدی فرار کند.

۲۶. بیان اطلاعات کم‌ارزش

هکرها ممکن است اطلاعات کم‌ارزش و بی‌اهمیت را به عنوان پاسخ ارائه دهند تا بازجو تصور کند که اطلاعات مهمی دریافت کرده است.

مثال: در پرونده "Chelsea Manning"، برخی از اطلاعات ارائه‌شده در بازجویی‌ها به شکل عمدی کم‌اهمیت و فاقد ارزش استراتژیک بودند.

۲۷. تناقض‌گویی عمدی

هکر ممکن است به شکل عمدی اطلاعاتی متناقض ارائه دهد تا بازجو را گیج کرده و او را از مسیر درست بازجویی منحرف کند.

مثال: در برخی از بازجویی‌های هکرهای گروه "LulzSec"، آنها به صورت عمدی اطلاعات متناقض درباره روش‌های نفوذ خود ارائه می‌دادند تا بازجویان را سردرگم کنند.

۲۸. اغراق در پیچیدگی تکنیکی

هکرها ممکن است درباره پیچیدگی تکنیکی جرایم خود اغراق کنند تا بازجویان تصور کنند که شناسایی و پیگیری این جرایم بسیار دشوار است.

مثال: در پرونده "Albert Gonzalez"، او بارها در بازجویی‌ها به شدت در مورد پیچیدگی تکنیکی نفوذهایش اغراق می‌کرد.

۲۹. استفاده از نقش گروهی

هکر ممکن است سعی کند تا اقدامات خود را به عنوان بخشی از یک گروه یا شبکه بزرگتر معرفی کند تا فشار مستقیم را از خود کاهش دهد.

مثال: در پرونده برخی از اعضای گروه "Anonymous"، آنها سعی می‌کردند تا اقدامات خود را به عنوان بخشی از تلاش‌های گروهی معرفی کنند و نقش فردی خود را کم‌رنگ کنند.

۳۰. بی‌اهمیت جلوه دادن جرم

هکرها ممکن است تلاش کنند تا جرم خود را کوچک و بی‌اهمیت نشان دهند و به بازجویان بگویند که اقدام آنها تأثیری منفی نداشته است.

مثال: در بازجویی‌های برخی از هکرهای مرتبط با نفوذهای کوچک به سیستم‌های بانکی، آنها ادعا کردند که این نفوذها تأثیر زیادی نداشته و شبیه به "آزمایش" بوده است.

۳۱. تقلید از عدم مهارت

هکرها ممکن است خود را به عنوان فردی بی‌مهارت و بدون توانایی‌های لازم برای اجرای حملات پیچیده معرفی کنند.

مثال: در برخی از بازجویی‌های مرتبط با گروه "Lizard Squad"، هکرها ادعا کردند که حملاتشان ساده و بدون هیچ‌گونه پیچیدگی فنی بوده است.

۳۲. تغییر لحن و رفتار

هکر ممکن است در طول بازجویی به شکل مکرر لحن و رفتار خود را تغییر دهد تا بازجو نتواند به یک الگوی ثابت دست پیدا کند.

مثال: "Ross Ulbricht" در بازجویی‌های اولیه خود چندین بار رفتار و لحن خود را تغییر داد، از حالات همکاری تا حالاتی دفاعی.

۳۳. استفاده از زبان و اصطلاحات تخصصی

هکر ممکن است با استفاده از اصطلاحات فنی و تخصصی، بازجویان را گیج کند تا آنها نتوانند سوالات موثری بپرسند.

مثال: "Marcus Hutchins" از زبان فنی و پیچیده برای گیج کردن بازجویان استفاده کرد تا از آنها پاسخ‌های موثری نگیرد.

۳۴. به کار بردن روش‌های تفریحی و طنز

هکر ممکن است سعی کند فضای بازجویی را با طنز و شوخی تغییر دهد تا فشار روانی را کاهش دهد.

مثال: برخی از اعضای گروه "Anonymous" در بازجویی‌ها از طنز و شوخی‌های خاصی استفاده می‌کردند تا فضای بازجویی را به نفع خود تغییر دهند.

۳۵. ساختن هویت جدید

هکر ممکن است هویت جدیدی برای خود ایجاد کند تا بازجویان را از شناسایی هویت واقعی او منحرف کند.

مثال: "Jeremy Hammond"، هکری که اطلاعات نظامی را افشا کرد، هویتی جعلی ایجاد کرد تا بازجویان را از شناسایی هویت واقعی خود منحرف کند.

۳6. رزومه قوی دهید و مانند مبتدی ها رفتار کنید

در این تکنیک، هکر با ارائه یک رزومه حرفه‌ای و معرفی خود به عنوان فردی باتجربه و توانمند در زمینه‌های فنی و امنیت سایبری، توجه بازجویان را به خود جلب می‌کند. اما در مواجهه با سوالات فنی، او عمداً پاسخ‌های اشتباه و نادرست ارائه می‌دهد، به گونه‌ای که به نظر می‌رسد توانایی واقعی برای اجرای جرایم سایبری ندارد. این رفتار به هکر کمک می‌کند تا هم از فشار روانی بازجویی و همکاری با سیستم‌های امنیتی فرار کند و هم احتمالاً بازپرس را به این نتیجه برساند که هکر واقعاً فردی ناتوان یا مبتدی است.

 مثال: در برخی از پرونده‌های هک، هکرها با ارائه رزومه‌های قوی از تجارب کاری خود در شرکت‌های معتبر فناوری اطلاعات، تلاش می‌کنند تا از خود تصویری حرفه‌ای بسازند. با این حال، هنگام پاسخگویی به سوالات تخصصی، عمداً پاسخ‌های نادرست یا گیج‌کننده می‌دهند تا نقش خود را کم‌اهمیت جلوه دهند و از فشار بازجویان برای همکاری فرار کنند.

 

این تکنیک‌ها نمونه‌هایی از روش‌های پیچیده روانشناسی هستند که هکرها در بازجویی‌های خود به کار می‌گیرند. توانایی آنها در استفاده از این تکنیک‌ها به میزان تسلط آنها بر رفتارهای انسانی و شناخت دقیق فرایندهای روانشناختی بستگی دارد.


دیدگاه های مربوط به این مقاله (برای ارسال دیدگاه در سایت حتما باید عضو باشید و پروفایل کاربری شما تکمیل شده باشد)